ارسطو واضع علم منطق و از نخستین فیلسوفان بزرگ یونان در آغاز تفکر عقل بشری یک نظریه ی چرندی را در مورد فضیلت مطرح کرد که متاسفانه هنوز که هنوز است عده ی زیادی از مردم به آن اعتقاد دارند ، او معتقد بود فضیلت حد وسط دو افراط و تفریط است ، یعنی مثلا فضیلت شجاعت بین دو رذیلت تهور و ترس قرار دارد ، در ظاهر این نظریه نظریه ی درست و قابل توجهیست اما حضرت ارسطو به نسبی بودن حدود رذائل و فضائل اخلاقی توجه نداشتند ، اینکه حد شجاعت چیست را با هیچ ملاک عددی کاملا مشخصی نمی توان تعیین کرد ، اصلا شما همین سه خصیصه ی اخلاقی(شجاعت ، ترس ، تهور) را در نظر بگیرید من یک خصیصه ی دیگر اضافه می کنم که اولا خودش فضیلت باشد دوما اصلا وسط نباشد و سوما در هیچ کدام از این سه نباشد ، مثلل : محتاط بودن !
نتیجه : فضیلت همان است که عدل باشد و میزان عدل را عقل تعیین می کند ، عادل میانه رو نیست ، عادل عاقل است ، بسیاری از آدم ها فکر می کنند هر وقت نزاعی پیدا شد اگر میانه رو باشند طرف فضیلت راگرفته اند در حالی که ممکن است حق در یکی از طرفین باشد و گروه میانه و طرف مقابل حکم بد و بدتر را داشته باشند . واقعه ی کربلا بهترین مثال برای این مسئله است ؛
بنابراين، انسان بايد هر روز موضع خود را مشخّص كند كه آيا اهل حق است و يا باطل و پيرو آن.